Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-05@04:16:09 GMT

رژیم رضاشاه چگونه رژیمی بود؟

تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۱۸۳۱۴

رژیم رضاشاه چگونه رژیمی بود؟

آفتاب‌‌نیوز :

در اواخر دورۀ قاجاریه، جامعۀ ایران با پیامد‌های مهلک جنگ جهانی اول دست و پنجه نرم می‌کرد. بنا بر مشهور، در سال ۱۲۹۷ حدود یک‌چهارم از جمعیت مناطق شمالی ایران در اثر قحطی سخت ناشی از جنگ جهانی، جان خود را از دست دادند.

بی‌کفایتی حکومت مرکزی در کنار عواقب وخیم جنگ جهانی برای جامعۀ ایران، سبب شکل‌گیری آرمان تأسیس "حکومت قوی و کارآمد" در اندیشۀ اکثر روشنفکران و ملی‌گرایان ایرانی شده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در چنین شرایطی، رضاخان سردارسپه به تالار سیاست در جامعۀ ایران گام نهاد.

ورود نظامیان غالبا با انگیزه‌های طبقاتی، صنفی، منطقه‌ای، عقیدتی و شخصی صورت می‌گیرد. رضاخان هم با انگیزه‌های شخصی (جاه‌طلبی) و عقیدتی (ناسیونالیسم) از هیات رجلی نظامی به کسوت رجلی نظامی-سیاسی درآمد.

ورود رضاخان به عالم سیاست، فاقد انگیزۀ طبقاتی بود؛ چراکه سردارسپه نمایندۀ هیچ یک از طبقات اجتماعی ایران نبود. این امر موجب شکل‌گیری خصلت بناپارتیستی دولت رضاشاه شد؛ بدین معنا که رژیم رضاشاه در استقلال از طبقات اجتماعی ایران به سر می‌برد و به همین دلیل هم موفق شد "گروه‌های قدرت قدیم" را کم و بیش به ورطۀ زوال بیفکند.

دولت رضاشاه در آغاز، به یک معنا، مصداقی از "دولت ضعیف" بود؛ زیرا به علت همان خصلت بناپارتیستی‌اش فاقد رابطۀ ارگانیک با طبقات و نیرو‌های اجتماعی بود. به عبارت دیگر، رژیم رضاشاه در بدو امر مبتلا به نوعی "بی‌پایگی اجتماعی" بود.

مهم‌ترین طبقات اجتماعی ایران تا پیش از به قدرت رسیدن رضاشاه، عبارت بودند از: روحانیت، ملّاکین، خوانین و رؤسای ایلات و عشایر، بورژوازی سنتی (بازرگانان).

اصلاحات رضاشاه قدرت اقتصادی و سیاسی روحانیان و رؤسای ایلات و عشایر را به شدت تضعیف کرد. قدرت اقتصادی و بویژه قدرت سیاسی بورژوازی سنتی هم در دوران حکومت رضاشاه در مقایسه با دورۀ انقلاب مشروطه تضعیف شد. قدرت سیاسی زمین‌داران نیز در دوران رضاشاه تحلیل رفت، ولی قدرت اقتصادی آنان اگرچه افزایش نیافت با کاهش چشمگیر هم مواجه نشد.

با اینکه حدود نیمی از نمایندگان مجالس شورا در در دوران حکومت رضاشاه برخاسته از خانواده‌های اشراف زمین‌دار بودند، اما ماهیت مسخ‌شدۀ مجلس در رژیم رضاشاه، مانع از برخورداری اشرافیت زمین‌دار از قدرت سیاسی واقعی می‌شد.

استقلال دولت رضاشاه از نیرو‌های اجتماعی، ناشی از تعادل طبقاتی‌یی بود که خود محصول عدم تفوق هر یک از نیرو‌های اجتماعی رقیب و معارض در جریان انقلاب مشروطه بود.

در دوران رضاشاه به تدریج طبقۀ حاکمۀ جدیدی در ایران شکل گرفت که متشکل از نظامیان، دیوان‌سالاران مدرن و پاره‌ای از روشن‌فکران بود.

البته ارتش ایران در آن دوره متشکل از گروه‌های نوخاسته‌ای بود که مستقل از اشرافیت زمین‌دار عصر قاجار بودند، اما نظامیان به تدریج با تصرف و تصاحب املاک و اراضی گسترده، بخش قابل توجهی از طبقۀ زمین‌دار ایران را تشکیل دادند.

رضاشاه خود نیز در صدر سایر نظامیان به یکی از زمین‌داران بزرگ ایران بدل شد، ولی با این حال، رژیم او "رژیم زمین‌داران" نبود؛ چراکه سیاست‌های او نه تنها قدرت سیاسی زمین‌داران را تضعیف کرد، بلکه معطوف به ایجاد و تقویت بورژوازی مدرن (مالی و صنعتی) و طبقۀ متوسط جدید بود.

در واقع همان‌گونه که کارل مارکس رژیم بناپارتی را در نهایت شکلی از حکومت طبقاتی و مدافع منافع بورژوازی فرانسه می‌دانست، رژیم بناپارتی رضاشاه نیز در تحلیل نهایی مدافع منافع طبقات مذکور (بورژوازی مدرن و طبقۀ متوسط جدید) بود.

در دوران حکومت رضاشاه، بودجۀ ارتش معمولا یک‌سوم کل بودجۀ کشور را تشکیل می‌داد، اما این رقم در سال ۱۳۱۰ به ۴۷ درصد رسید. در سال ۱۳۰۰ خورشیدی، دانشکدۀ افسری در ایران تاسیس شد و تا سال ۱۳۲۰، شمار نظامیان از ۴۰ هزار نفر به ۱۵۰ هزار نفر رسید.

با اینکه رضاشاه معتقد بود «هر مملکتی رژیمی دارد، رژیم ما هم یک‌نفره است»، اما تکیه‌زدن وی بر عالی‌ترین مسند قدرت، ورود غیرمستقیم نظامیان به عرصۀ سیاست را نیز در پی داشت؛ به نحوی که فرماندهان ارتش در ادارۀ امور بسیاری از استان‌ها بر مقامات غیرنظامی تفوق یافتند.

به رغم تاثیرگذاری قابل توجه نظامیان بر مناسبات سیاسی و نیز برقراری حکومت نظامی در بسیاری از مناطق عشایری، با این حال رژیم رضاشاه "رژیم نظامیان" نیز نبود؛ چراکه اولا ارتش به صورت غیرمستقیم قدرت سیاسی را در دست داشت، ثانیا حکومت رضاشاه مبتنی بر "کابینۀ نظامی" نبود.

نقش سیاسی باواسطۀ ارتش در رژیم رضاشاه، ناشی از ساخت پاتریمونیال ارتش ایران بود؛ بدین معنا که سلطۀ رضاشاه بر ارتش مانع از استقلال عمل نظامیان می‌شد.

به هر حال رضاشاه در صدد بود طبقات جدیدی را به عنوان مبنای اجتماعی رژیم سیاسی خویش جایگزین طبقات سنتی سازد، اما در فاصلۀ سال‌های ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ موفق نشد چنان پایۀ اجتماعی محکمی برای حکومت خود فراهم سازد که مانع از سرنگونی‌اش به دست متفقین گردد یا لااقل نیروی خارجی را در ورود به خاک ایران به تردید و تأمل وادارد.

در واقع باید گفت که توصیف ساموئل هانتینگتون از رژیم محمدرضاشاه ("رژیم سست‌بنیان") در مورد رژیم رضاشاه نیز صادق است.

سکوت رضایت‌آمیز طبقات سنتی و به خصوص روحانیت (که از امکان صدور فتوای جهاد علیه نیروی اشغال‌گر خارجی برخوردار بود) نسبت به سرنگونی رضاشاه توسط اشغال‌گران خارجی، تاوان سیاست سرکوب‌گرانه‌ای بود که رضاشاه در قبال طبقات سنتی در پیش گرفته بود.

منبع: عصرایران

منبع: آفتاب

کلیدواژه: رضا شاه رژیم پهلوی حکومت رضاشاه رژیم رضاشاه قدرت سیاسی زمین داران زمین دار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۱۸۳۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امامت سیاسی، تکلیف ذاتی ائمه اطهار (ع) بوده است

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز خراسان رضوی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی در مراسم عزای سالروز شهادت امام صادق (ع) که با حضور انبوه زائران، مجاوران و اقامه‌کنندگان اجتماع صادقیون مشهد در رواق امام خمینی (ره) حرم مطهر رضوی گفت: اگر امام صادق (ع) در امور سیاسی مداخله نمی‌کرد و در برابر حکومت عباسیان ادعایی نداشت، مسلماً این ظلم و ستم در حق حضرت روا داشته نمی‌شد، اما اصل امامت به تشکیل نظام رهبری و تشکیلات حکومت اجتماعی است.

آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی با بیان اینکه امامت سیاسی، تکلیف ذاتی ائمه اطهار (ع) بوده است، افزود: اصل امامت به تشکیل نظام رهبری و تشکیلات حکومت اجتماعی است. عمده وظیفه امام به این است که در پیشامد شرایط و موقعیت ها، یک نظام حاکمیتی تشکیل بدهد و به موازات امامت ، امامت سیاسی جامعه را هم به دست بگیرد.

وی با تأکید بر ضرورت شناخت دلایل مظلومیت امام صادق (ع) افزود: شهرت اصلی امام صادق (ع) در میان ائمه اطهار (ع) به علم، دانش و تربیت اصحاب و شاگردان است، اما آن‌چه باید در روز شهادت ایشان بیش از پیش موردتوجه قرار بگیرد، مظلومیت این امام همام و فلسفه مظلومیت ایشان است.

نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی افزود: همه باید بدانند که این ظلم به‌طور انحصاری بر امام صادق (ع) روا داشته می‌شد و سایر علمای بلاد اسلامی نه تنها موردظلم نبودند بلکه از طرف حاکمیت منصور دوانیقی ملعون حمایت می‌شدند. این ظلم هم محدود به خوراندن زهر و شهادت حضرت نیست بلکه مربوط به تلاش مستمر و مداوم بنی‌عباس برای سرکوب و تحقیر جریان تشیع است که در طول سالیان دراز دنبال شد.

آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی گفت:  امام صادق (ع) در مقام حجت بالغه الهی ادعای امامت داشت و این ادعا از نظر دستگاه حاکم به عنوان یک آفت قطعی در برابر استمرار قدرت و حکومت آنها به شمار می‌رفت. اگر امام صادق (ع) در امور سیاسی مداخله نمی‌کرد و در برابر حکومت عباسیان ادعایی نداشت، مسلماً این ظلم و ستم در حق حضرت روا داشته نمی‌شد.

 

دیگر خبرها

  • صهیونیسم «بت پوشالین» عصر جدید است/ رژیمی جعلی و نسل کش است
  • «سیزیف» به مردم ایران چه می آموزد؟ / ورود ایرانیان به دالان باریک آزادی / مهمترین پروژه توسعه ایران توانمندسازی جامعه
  • علم‌الهدی : اگر امام صادق(ع) در امور سیاسی مداخله نمی‌کرد، به او ظلم نمی‌شد/ امامت سیاسی دشمن دارد
  • امامت سیاسی، تکلیف ذاتی ائمه اطهار (ع) بوده است
  • انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)
  • تظاهرات دانشگاهی، مهم‌ترین عنصر تحلیل قدرت آمریکا
  • وعده صادق رژیم اسرائیل را شکننده‌ تر کرد
  • چرا ایران هسته ای برای منطقه و جهان امنیت‌زا است؟
  • چرا ایران دارای سلاح هسته‌ ای برای منطقه و جهان امنیت‌زا است؟
  • زبانزد شدن تجمل‌گرایی اشرف خواهر شاه + عکس و سند